_ مارال رفت اما هیچکس راضی نبود هیچکس
نه ننش نه ددش هیچکس..ی روز رفت بی خداحافظی
نه اینکه مارال موافق عقاید و پیرو اون گروهک باشه ..نه
میگفتن عاشق ی پسرک شده...به اسم اوات..بی کس و کار..میگفتن مارال دیگه اون مارال قدیمی نبود..هرچی بود اوات بود و بس
+بعدش چی خان جون؟ مارال برنگشت؟
_ی روز خبرش اومد تو کوه های کردستون ی تیر خوابیده درست وسط سینه مارال..حتی جنازش برنگشت..از اون به بعدم هیچکس اواتو ندید هیچکس...انگار که دو تایی مرده باشن...همه گفتن مارال غریب و بی کس پرپر شد امّا من میگم وطن ادم همون جایی که یارش اونجاست..مگه اینا میدونن غم اوات داشتن یعنی چی..نه به ولله..نمیدونن که میگن...
128...
برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 99