128

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

اولین برف که میومد شبش جمع میشدیم پا منقل باباتا نوبتی کفِ کفشامونو سیخ بکشه اینجوری پاهامون سر نمیخورد رو برف..من و داداش بزرگه مدرسه ای بودیم به خاطر همین بابا همیشه میگفت اینا واجب ترن..زمستون روزایی سختی بود برامون کفش نو نداشتیم اما درد اینکه بخواییم به بابا بگیم کفش نداریم بدتر از این نداشتنه بود..گفتن ما که دردی دوا نمیکرد فقط بابا شرمنده میشد اما همین سیخ کشیدن بابا کلی خوشحالمون میکرد مهم نبود آب میره تو کفشامون یا اینکه خیلی کهنگیش به چشم میاد عوضش میتونستیم اون شب بابا رو خوشحال ببینیممن الانم کفشام خوب نیستا اما فرقش اینه الان کسی رو ندارم سیخ بکشه ته کفشام..کسی رو ندارم که باهاش سر نوبت دعوام بشه و بگم بابا قرار بود اول کفش منو سیخ بکشه+سیاوش تو که همیشه نوبتتو دادی به من بدون اینکه غر بزنی همیشه کتک بچگی هامو خوردی کاش ایندفعه هم نوبتتو میدادی به من کاش من به جات میمردم...کاش... + چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۴۰۲ 18:48|splentical 128...ادامه مطلب
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 3:17

چشم

لانه‌ی درد است

و شاید زاده شدم

دختری با چشمان آبی غمگین

در میان آوار های جنگ

با زخم های خاک خورده

در آغوش مادرم

تا که این همه زخم

گواه دردِ خفته

در چشمان معصومم باشد..!

+ سه شنبه چهاردهم آذر ۱۴۰۲ 14:32|splentical

128...
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 12 تاريخ : شنبه 25 آذر 1402 ساعت: 13:56

میگفت: "بیاین ی روز قرار بزاریم دسته جمعی خودکشی کنیم" 128...
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1402 ساعت: 15:39

کاش یکی بیاد تو زندگیم که اسمش شهاب باشه 128...
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 1:08

آخرش..فقط آخرش کجاست؟!! کاش زود برسه این آخرش 128...
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 1:08

میدونی هر سال شاید خیلی زر میزدم که بدونی برام چقدر مهمیاما الان دیگه نمیزنم ..همین که موقع فک کردن به رفتن به مردن به هر چیز دیگه زندگی اول از گم کردن تو میترسم حتی بیشتر از مامانحتی از اینکه تنهات بزارم و یا بدون تو تنها بشم میفهمم بیشتر از اون چیزی که من بخوام با گوشت و خونم عجین شدیخواستم بدونی با دردات درد میکشم و با خوشحالیات خوشحال میشم حتی موقعی که دردا احاطم کردن وقتی دیدم خوشحالی درد یادم رفتهزهرا تو تنها چیزی که هستی که باعث شدی دووم بیارم..تنها چیز.. + یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۴۰۲ 1:57|splentical 128...ادامه مطلب
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 1:08

هر چقدر تلاش میکنم به خودم انگیزه بدم انگار ی چیزی از درون تمام انرژی و تلاشم رو به یغما میبرهاز دی ماه شروع کردم به کارکردن تو ی مطب دستیار دندانپزشک(در واقع حمال دندانپزشک) اما الان دیگه حالم از اون محیط کاری بهم میخوره از اینکه هر روز مجبورم برم بیرون و اون مسیر تکراری رو طی کنم تا برسم سرکار، انگار که همه آدمای بیرون دسته جمعی فحشم میدن و من نمیتونم تک به تک جوابشونو بدم..انگار یکی تهدیدم کرده باشه و من مجبور باشم تن بدم به این روزمرگی کسل و لزجشبا که خسته میرسم خونه قبل خواب با خودم فک میکنم نکنه واقعا مریضم اینکه هیچ جا نمیتونم دووم بیارم اینکه همه جا بعد ی مدت برام تکراری و غیرقابل تحمل میشه!!سلول های مغزم کار نمیکنه..حس میکردم خوب شدم اما انگار زخم هام عمیق تر شده..دردها قلمرو توانم رو فتح کردن ..کابوس های شبانه دوباره دارن از پا درم میارنصبح ها جوری از خواب بیدار میشم که انگار کل شب رو نخوابیدم و صدای مغزم تا هفت فرسخی بدنم رو درگیر میکنه..سرکار از بیخوابی منگ راه میرم و به آدمایی زل میزنم که مدام با من حرف میزنن و من فقط صداشونو میشنوم..رو صورت همه آدمای اطرافم تو رو میبینم که قراره بمیری ..همه اون آدما تومور مغزی دارن قراره بمیرن و من استرس تک به تکشونو دارم ..ترس برم داشته که چجوری بهشون بگم قراره بمیرن..روی صورت همشون لبخند توئه ..من میترسم بگم قراره بمیری..امّا مُردی..خیلی وقته مردیو من هنوز میترسم بگم "تو قراره بمیری" و من شاید قبل از اینکه این خبر رو بهت بدم مُرده باشم. + چهارشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۲ 2:14|splentical 128...ادامه مطلب
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 11:08

_چرا تموم نمیشه درد آدمی خان جون؟؟!

+بعضی دردها تموم نمیشن دورت بگردم، درد بلاتکلیفن..

دردی که نه خوب میشه با مرهمی نه سرباز میکنه تا یبارکی رنجشو بکشی..همینجور عین خوره جولون میده تو روحت..

این دردا..این دردا پیرت میکنن فقط..!!

.

+ جمعه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۱ 20:29|splentical

128...
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1402 ساعت: 19:32

دلم بی قرارتر از همیشه ست

بعضی وقتا حس میکنم زبون خودمو بلد نیستم

اینکه هیچ جای دنیا جا نمیشم

هیچ جای این سرزمین آروم نمیگیرم 

فقط دلم رفتن میخواد

نمیدونم کجا 

نمیدونم دنبال چی؟

اما برم ..برم فقط

+ دوشنبه نهم خرداد ۱۴۰۱ 23:53|splentical

128...
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 21 تير 1401 ساعت: 0:07

ساعت نزدیکای صبحهبین تب و لرز هام خونه دور سرم میچرخهمامان بالا سرمه..منتظره خواب برمخوابیدم اما انگار بیدارم کنار ی رود نشستم که هر لحظه حس میکنم دارم میفتمی جایی که من نمیشناسم با کوچه های تنگ و تاریکتو ته یکی از اون کوچه ها از ماشین پیاده میشیبا خنده نزدیک میشیمن ترسیدم صدات میزنمبا خنده برمیگردی نگام میکنیاما راه خونه رو بلد نیستیبا خودم میگم مست کردی نمیدونی باید کجا بریمفقط نگات میکنم..حالا دوتایی باهم نمیدونیم کجا باید بریم!! + دوشنبه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۱ 21:56|splentical 128...ادامه مطلب
ما را در سایت 128 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chaharshanbea بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 21 تير 1401 ساعت: 0:07